سعی کنیم در روابط خود با دیگران صریح وصادق باشیم ، در گفته های خود صریح وصمیمی باشیم واز هر نوع ابهامی اجتناب کنیم ، چون اگر منظور خود را با صراحت بیان نکنیم طرف مقابل ما به اشتباه می افتد وبه حدس وگمان متوسل می شود واز واقعیت دور می گردد.
بااحساس خود روراست باشیم ، سعی کنیم مشکلات زندگی واحساساتی که داریم،باهمسر وشریک وباطرف مقابل خوددر میان بگذاریم .حتی اگر گمان کنیم که باعث ناراحتی آنها میشود اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول ومنطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم ، بهترین روش روراست بودن است واحساس خود را باوی در میان گذاشتن است .اگر مشکلی را حل نشده باقی بگذاریم ویا موضوعی را که مداقه وگفتگو در باره آن الزامی است به میان نکشیم ، مثل این است که دمل چرکین ودردناکی را سرجایش گذاشته وبه حال خود رها کرده باشیم .
درجست وجوی زمینه های مشترک باشیم، سعی کنیم در ارتباطمان بیشتر ا نکات مشترک ومشابه را بیابیم . اهداف ونیازها ونگرانیها را از نظر او نگاه کنیم وبرای اینکه شرایط طرف مقابل را درک کنیم باید اموراو را از دید ونظر او ببینیم وبا پرس وجو ، از اموری که نگرانی او باعث شده ، متوجه گردیم ،همین نکات مشترک زمینه های مساعدی هستند که شالوده همدلی ووحدت وتفاهم را برروی آن می توان بنا کرد ، عبارتی مثل : ((من وتو هردو همین را می خواهیم ))را می توان بیان نمود.
سعی کنیم با شخص احساس مشترک داشته باشیم . شادی وغم خود به حساب آوریم وموقعی که او احساس غم می کند ما نیز با او همدرد وهم غم شویم وبالعکس مساعی ما این باشد که سیستم حسی فردارتباط برقرار کنیم .
شنونده خوبی باشیم وگوش کردن را یاد بگیریم .گوش کردن به سخن وکلام دیگری موجب می شود تا او در نهایت آرامش خیال ، به طور واقع ، منویات قلبی واحساسات خود را با ما در میان بگذارد وبرایمان احترام قائل شود وآماده شنیدن نظرات ما شود.
برای این کار باید به دقت به افراد چشم بدوزیم وبه سخنان آنها به دقت گوش فرا دهیم وببینیم غالبا” از چه نوع کلماتی استفاده می کنند آنگاه با استفاده از همان نوع کلمات ، تقلید از لحن صدا،حالات وحرکات چشم ها به گونه ای با آنها نحوه فکر وعملکرد ذهنی شان مطابق باشد.
باید ببینیم طرف مقابل ما چه شخصیتی دارد ، برون گراست یا درون گرا ، برای صمیمیت با درون گرایان باید ببینیم چه ایده ها وارزشهای برای آنها اهمیت دارد و آنگاه بکوشیم تا با توجه به چارچوبهای ذهنی شان با آنها رفتار کنیم وصحبت کنیم وبالعکس ، برای همدلی با برون گرایان به آنها نشان دهیم که آنچه می گویند وعمل می کنند با اندیشه ورفتار مردم هماهنگ است.
اکثر ما در ارتباط با دیگران در چارچوب افکار خود و احساسات از پیش تعیین شده و کلیشهای خود رفتار می کنیم. در بسیاری از این افکار، تصویر صحیحی از واقعیتها موجود نمی باشد. بدین معنی که ما در فرآیند پردازش اطلاعاتی که نسبت به دیگران داریم دستخوش خطای شناختی می شویم. برای روشنتر شدن مطلب مثالی بیان می کنیم:
آیا تاکنون برای شما پیش آمده است که سایه یک شیء مثل یک تکه چوب باریک و بلند یا ریسمانی را روی دیوار به شکل مار ببینید؟ مطمئنا” همه ما در طول زندگی بارها تجربیاتی از این دست داشتهایم به این قبیل تجربیات در علم روانشناسی احساس و ادراک، (( خطای حسی )) گفته میشود.
سیستم شناختی ما نیز بعضا” دچار خطا و تحریف میشود. این خطاها را روانشناسان شناختی (( تحریف شناختی یا خطای شناختی )) می نامند. تحریفهای شناختی مثل آینه و یا دوربینی هستند که اشکال را به همان گونه که هستند بازنمایی نمیکنند، بلکه شکلهای عجیب و غریب و نادرستی را نشان می دهند.
تحریفهای شناختی در ارتباطات انسانی مشکلات فراوانی ایجاد میکنند، لذا باید آنها را شناخت و در جهت تصحیح آنها گام برداشت. در اینجا به برخی از مهمترین تحریفهای شناختی همراه با مثال اشاره می کنیم.
مثال: یکی از همکلاسیها را در دانشکده میبینید و سلام می کنید، اما او جواب سلام شما را نمی دهد و بی تفاوت از کنار شما می گذرد.
در این حادثه: ذهنی که دچار تحریف و خطای شناختی است، امکان دارد به یکی از شیوههای زیر این رفتار را تعبیر و تفسیر نماید.
– او چقدر خودخواه و مغرور شده است ( پیش داوری )
– حتما” من کاری کردهام ( شخصی سازی )
– همیشه دیگران را نادیده می گیرد ( تعمیم مبالغه آمیز )
– رابطهام را باید با او قطع کنم ( نتیجه گیری و یا تصمیم گیری شتابزده )
همانطور که می بینید، هر کدام از شیوههای مذکور به نوعی منجر به قطع یا مخدوش شدن ارتباط ما با دیگران میشود، در حالی که شاید مسئله اساسی، عدم توان ما در پردازش اطلاعات صحیح و مبتنی بر واقعیت باشد، که باعث بوجود آمدن این مسئله شده است.
باید به خاطر داشت زیر بنای تحریفهای شناختی باورهای غیرمنطقی است. برای شناسایی این دسته باورها و مبارزه با تحریفهای شناختی علاوه بر آگاهی، کمک گرفتن از افراد متخصص نظیر روانشناسان بسیار کمک کننده است.
سعی می کنیم این گامها را به خاطر بسپاریم، آنها را به کار بندیم تا بتوانیم روابط اجتماعی موثر و مستحکم تری با دیگران برقرار کنیم .
برای تقویت عزت نفس خودباید با تعمق در ژرفای وجود از دنیای پیچیده درون خود آگاه شویم ، به کاستی هایمان پی ببریم ، جهت گیری هایمان را در قبال رویدادهای مردم وشرایط گوناگون بشناسیم وبه فکر اصلاحشان باشیم وبا کمک حرمت نفس وارزشی که برای خودمان قائل هستیم حق انتخابمان چندبرابرمیشود وارتباطمان با دیگران به نحو چشمگیری بهبود می یابد .
همواره رفتاری احترام آمیزداشته باشیم واحساس طرف مقابلمان رامحترم بشماریم،کوچک کردن همدیگر،به خصوص درحضور دیگران درمناسبات وروابط ،اثرتخریبی دارد،رفتار توام باظرافت وملایمت نه فقط شامل رفتار مودبانه می شود،بلکه صفا وصداقت واقعی واعتمادکامل نیز در بردارد.
سکوت پیامی اعجاز گر در امر ارتباط است ویکی از جنبه های مهم ارتباط است ، مشروط بر اینکه حاوی پیامی باشد، سکوت می تواند در مناسبات انسان عشق ورضایت وخشنودی وتفاهم دوگانه واحساسها را منتقل سازد. .
منظورمان را به صورت سخنرانی ونصیحت خشک تو خالی بیان نکنیم . موعظه می تواند جنبه افراطی ومخرب درروابط داشته باشدومابایدسعی کنیم حداعتدال رانگاه داریم وبرای سخنانمان ارزش قائل شویم وجایی که ازمانظرمی خواهند ، نظر بدهیم .
هنگامی که افراد از لحاظ هیجانی آرمیدهاند، گرایش به آن دارند که در وضعیت راحت و آرمیدهای ایستاده یا بنشینند. دستها به حالت باز هستند. یعنی، در هم گره نشدهاند. هنگامی که از لحاظ هیجانی عصبی و ناراحتاند، در حالتی ناآرام. با دستانی به هم فشرده و گره خورده گویی که در برابر باد مقاومت میکنند میایستند یا مینشینند. وضعیت آرمیده یا تنیده احتمالا از سوی دیگران به عنوان علامتی دال بر علاقه یا بیعلاقگی نسبت به آنها تلقی میشود، خم شدن به سمت جلو با حالتی که زاویه ملایمی دارد، شاید علاقهمندی یا توجه است. تکیه به عقب و زاویه باز نسبت به جلو علامت بیعلاقگی یا علاقه کم است. خم شدن به سمت جلو و همراه با حالت خودمانی و گشوده به طرف مقابل این علامت را میدهد که به صحبت خود ادامه دهد.
هنگامی که کسی مشغول شنیدن است، نسبت به زمانی که مشغول صحبت است، تماس چشمی بیشتری برقرار ساخته و آن را حفظ میکند. همین طور زمانی که کسی طرف مقابل را دوست دارد، تماس چشمی بیشتری برقرار میشود. افزایش تماس چشمی (اما نه خیره شدن، که ممکن است علامت مخالفت و عناد تفسیر شود) میتواند علامتی برای تشویق دیگری باشد. دوختن چشمها به کف اتاق میتواند علامتی باشد که برای آن که دیگری حرف خود را قطع کند.
لبخند افرادی که میزنند، معمولا جذابتر از افراد دیگر درجه بندی میشوند، حتی زمانی که به افراد درجهبندی کننده بگوییم مواظب تأثیر لبخند بر ارزیابی خود باشند .
یاد بگیریم که چگونه بدون بحث وجدلهای مخرب ، مخالفت خود را نشان دهیم ، جرو بحثها غالبا” بابلند کردن صدا ، دادوفریاد ، خشم وغضب ، همراه است . بحث وجدلها تا حدود زیادی تحت تاثیر گرایشات وخلق وخوی افراد درگیر مباحثه قرار می گیرد .اکثریت مردم فاقد روحیه خود پسندانه افراطی هستند ، به این علت با تسلطی که بر نفس خود دارند می توانند از درگیری واهانت خود داری کنند .کسی که می خواهد شمارا خشمگین کندتاازکوره در برویدبهترین راه مقابله باآن برگزیدن روشن سازنده به جای عکس العمل وروش مخرب ومنفی است که اوبه آن توسل جسته است .
سعی کنیم قول وعملمان یکی باشد .هنگامی که خودمان برای گفته های خود ارزش قایل نیستیم ، چه انتظاری می توان داشت که دیگران قولها وسخنان ما را محترم بشمارند .هنگامی که ما قول می دهیم کاری را انجام دهیم سعی کنیم آن را به مرحله عمل برسانیم واگر ناتوان در انجام آن هستیم هرگز خود مکلف به وعده ای که از عهده آن بر نمی آییم ، نکنیم روراست وصادقانه بگوییم نمی توانیم .پس برای اینکه دیگران را به خوبی درک کنیم باید بتوانیم اطلاعات را به خوبی از آنها کسب کنیم واین امر منوط به توانایی ما در دقیق گوش کردن ، دقت نظر ، همدلی ، طرح سئوالات مفید وسودمند واحترام متقابل است . احترام با سیستم حسی فرد دیگر ، مشاهده همه چیز از نگاه او وسر در آوردن از نیازها وعلایقش به ما کمک می کند که اطلاعات را به نحوی دریافت کنیم که به سهولت قایل فهم وهضم باشد . دو عامل اساسی ارتباط ، همان درک شدن ودرک کردن است . زندگی یک مسابقه صرف نیست،می توانیدبا اشخاص به گونه ای رفتار کنید که هرکس خودرا یک برنده در نظر بگیرد واحساس پیروزی کند. شرایط پیروز شدن یکی وباختن دیگری هرگز به نفع کل نیست. همگام شدن نه تنها روی دیگران ، بلکه روی ما نیز تاثیر قابل ملاحظه ای بر جای می گذارد .وقتی با دیگران همگام می شویم در واقع به دورن آنها می رویم ودر ذهن آنهاجا می گیریم ودر ارتباطمان باید سعی مان در افزایش وارتفاء بیش ازبیش این رفتارهاباشدودرنتیجه تجربه ای از آنها پیدا کنیم.همگام شدن موثربه ماامکان می دهد با دیگران برخورد همدلانه وبه یاد ماندنی داشته باشیم .
علائم غیر کلامی مانند مهارتهای خوب تماشا کردن ، اگر به علائم غیرکلامی طرف مقابل توجه کرده و آن را درست تفسیر کنید، میتوانید پیام کلی آن فرد را کاملتر درک نمایید. به عنوان یک شنونده ، زبان بدنی شما پیامهایی به گوینده ارسال میدارد. شما میتوانید مقداری اعتماد ارائه کرده و فضایی فراهم آورید که نشان میدهد خواهان شنیدن آن چیزی هستید که او میخواهد به شما بگوید. چنین وضعیتی با استفاده از حالت بدنی باز و آرمیده، تمایل به سوی جلو ، تماس چشمی خوب و تکان دادن سر در زمانهای مختلف بدست خواهد آمد.
به یک معنای دیگر ، مهارتهای خوب صحبت کردن عبارتند از مهارتهای خوب رفتار کردن .شاید بخواهید از این موضوع مطمئن شوید که نکند زبان بدنی شما به جای تقویت پیام کلماتتان آن را تضعیف میکند، اگر شدت آهنگ صدایتان را متوسط کرده و تماس چشمی خوبی برقرار کنید، شاید احتمال جدی گرفتن تقاضای شما بیشتر شود. اما صدای آرام با چشمانی روبه پایین چنین حالتی را ندارد.علائم غیرکلامی میتوانند مانع ارتباط روشن و صریح شوند. اما این نیز درست است که آنها میتوانند صراحت یک ارتباط را تسهیل کنند.
یادبگیریم که چه وقت شوخی وچه وقت جدی باشی،هیچگاه طرف مقابلمان رادست نیدازیم ،ازگفتن جملات وکلماتی که باراخلاقی وفرهنگی مناسبی ندارنددربیان منظورمان ، خوداری نماییم ،شوخی کردن بایدباتوجه به موقعیت وزمان خاصی باشد.
نکته آخر اینکه، البته این مقوله هرگز نقطه آخر نخواهد داشت. و تا انسان وجود دارد،” ارتباط و ارتباطات” هم وجود خواهد داشت. چرا که به گفته دانشمندان؛ “هیچ کس نمی تواند بدون برقراری ارتباط زندگی کند“.
منبع:شیوه های افزایش ارتباط با دیگران سایت تبیان
صادق ثقفی اصل
مدرس علوم ارتباطات در مدیریت گردشگری
۱دی۱۴۰۱